آیات ولایت جز, 6
بسم الله الرحمن الرحیم
جزء 6
آیات ک1و3و7و13و35و37و47و51و54و57و66و67و6و68و71
يَأَيهَُّا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُم بُرْهَانٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَ أَنزَلْنَا إِلَيْكُمْ نُورًا مُّبِينًا(174)
عياشى بسند خود از عبد اللّه بن سليمان روايت كرده گفت سؤال كردم از حضرت صادق عليه السّلام معناى آيه قَدْ جاءَكُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ نُوراً مُبِيناً را فرمود برهان وجود مقدس پيغمبر اكرم است و نور امير المؤمنين عليه السّلام ميباشد عرض كردم حضورش (صراط مستقيم) يعنى چه؟ فرمود وجود مقدس امير المؤمنين است گفتم (فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ اعْتَصَمُوا بِهِ) يعنى چه؟ فرمود مراد كسانى هستند كه بولايت امير المؤمنين و ائمه طاهرين عليهم السّلام تمسك جسته و چنگ زدند
يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ أُحِلَّتْ لَكُم بهَِيمَةُ الْأَنْعَمِ إِلَّا مَا يُتْلىَ عَلَيْكُمْ غَيرَْ محُِلىِّ الصَّيْدِ وَ أَنتُمْ حُرُمٌ إِنَّ اللَّهَ يحَْكُمُ مَا يُرِيدُ(1)
وله تعالى: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ أُحِلَّتْ لَكُمْ بَهِيمَةُ الْأَنْعامِ عياشى از ابن عباس روايت كرده گفت شنيدم از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود نازل نشده هيچ آيه يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مگر آنكه رئيس و شريف آنها امير المؤمنين على بن ابى طالب عليه السّلام ميباشد. و اينحديث را عامه باسانيد متعدده نقل نمودهاند. و در صحيفه حضرت رضا عليه السّلام است كه فرمود هر چه در قرآن آيه يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ميباشد همه در حق ما ائمه اهل بيت نازل شده.
در كافى از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود مراد از أَوْفُوا بِالْعُقُودِ آنست كه بعهد و ميثاقى كه بين خود بستهايد وفا كنيد.
و بسند ديگر از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در دوازده مورد عقد بسته بر ذمه مردم نسبت بولايت و خلافت امير المؤمنين عليه السّلام و مراد از نزول آيه اينست كه بعهد و پيمانى كه از شما گرفته وفا كنيد
الْيَوْمَ يَئسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ فَلَا تخَْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتمَْمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتىِ وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْاسْلَامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فىِ مخَْمَصَةٍ غَيرَْ مُتَجَانِفٍ لّاِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ(3)
نزول آيه الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ در غدير خم
قوله تعالى: الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ طبرسى از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود وقتى كه اين آيه نازل شد پيغمبر اكرم فرمود اللّه اكبر بزرگ است خداوند بر اتمام دين و تكميل نمودن نعمت خود و بر راضى بودنش بر دين اسلام و رسالت من و ولايت على بن أبي طالب عليه السّلام بعد از من، و فرمود هر كه را من مولاى او هستم على مولاى اوست پروردگارا دوست بدار هر كسى را كه على را دوست بدارد و دشمن بدار هر آنكه على را دشمن ميدارد.
شيخ در امالى از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده كه فرمود امير المؤمنين عليه السّلام فرموده خداوند بمن هفت چيز عطا نموده كه بهيچ پيغمبرى جز محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عطا نفرموده است راهها را براى من گشوده است و علم منايا و بلايا و انساب را بمن تعليم داده و عطا فرموده بمن فصل خطاب را و من با اجازه پروردگار بسوى ملكوت آسمانها و زمين نظر نمودم و حوادث گذشته و وقايع آينده تا روز قيامت بر من مكشوف گرديد و بولايت من خداوند دين اين امت را كامل و نعمت خود را بر آنان تمام نمود و بدين اسلام از ايشان راضى گرديد، وقتى كه در روز غدير و تعيين ولايت براى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود اى محمد خبر بده بامت كه من بولايت و خلافت على دين آنها را كامل نمودم و آيه را تا آخر قرائت نموده فرمودند تمام اينها از جانب خداوند بمن عطا شده است و شكر و سپاس ميكنم چنين خدائى را كه باين مواهب مرا سر افراز فرموده.
روايت كرده شيخ ابو على محمد بن احمد بن على معروف بابن فارسى كه از اجله قدماء اماميه ميباشد از حضرت باقر عليه السّلام در روايت مفصلى كه آنحضرت فرمود پيغمبر اكرم قصد حج نمود از مدينه منوره در حالتى كه تمام احكام شريعت اسلام را بجز احكام حج و ولايت براى مردم بيان فرموده بود جبرئيل نازل شد گفت خداوند بتو سلام ميرساند و ميفرمايد من هيچ پيغمبرى را قبض روح نكردم مگر آنكه دين او را كامل نمودم و حجت خود را مؤكد ساختم و باقى نمانده بر تو از واجبات احكام دين و شريعت مگر دو امر واجب كه بايد آنها را بمردم برسانى يكى واجبات حج است و ديگرى ولايت واجبه و خلافت بعد از خودت ميباشد، زيرا من هرگز زمين را خالى از حجت خود نميگذارم و خداوند ترا امر مينمايد بحج بروى و امر كنى هر كس از مردم شهر مدينه و اطراف آن و ساير شهرهاى ديگر كه استطاعت دارند حج بروند و احكام حج را بآنها ياد بدهيد: منادى فرمان پيغمبر اكرم را بمردم رسانيد و قريب هفتاد هزار نفر از مردم در ركاب پيغمبر بحج رفتند بعدد اصحاب حضرت موسى كه براى هرون از آنها بيعت گرفت پيغمبر هم از اين هفتاد هزار نفر براى امير المؤمنين عليه السّلام بيعت گرفت اينها هم شكستند بيعت خدا و رسولش را و مانند اصحاب موسى گوساله و سامرى اين امة را پيروى نمودند جمعيتى كه در راه حج بود چنان بهم متصل و فشرده شده بود كه ذكر تلبيه ميان مدينه و مكه را پر كرده بگوش ميرسيد چون حضرت بعرفات رسيد باز جبرئيل نازل شد و گفت خداوند سلام ميرساند و ميفرمايد اجل تو نزديك شده است و امر ميكنم بتو امر ولايت و خلافت على را مقدم بدارى و وصيت باو نمائى و هر چه از علوم و ميراث پيغمبران پيشين نزد تو هست بعلى تسليم بدارى و بمردم برسانى كه على خليفه منست بعد از تو و عهد و ميثاق مرا بمردم ابلاغ نمائى و من هيچ پيغمبرى را قبض روح ننمودم مگر آنكه كامل و تمام كردم دين را بولايت اولياء خود و دشمنى نمودن با دشمنانم و ولايت كمال توحيد و يگانگى منست و وسيله اتمام نعمت بر بندگانم ميباشد هر كس على را اطاعت كند مرا اطاعت نموده و هر كس از او تمرد كند از من تمرد كرده است هر كه او را بشناسد مؤمن است و هر كه منكر او باشد كافر و هر كه مرا در روز قيامت با ولايت على ملاقات نمايد به بهشت داخل كنم و اگر با دشمنى على مرا ملاقات كند بجهنم وارد شود برخيز اى محمد و على را بولايت و خلافت و حجت بين خلايق منصوب نما و عهد و ميثاق از آنها بگير و بآنها تذكر بده كه ولايت على دين كامل و توحيد و يگانگى من ميباشد نعمت كامل و تمام من بر بندگان پيروى كردن از ولايت على بوده و امروز كامل گردانيدم بر شما نعمت خود را و راضى شدم كه اسلام با ولايت على دين شما باشد، پيغمبر اكرم ترسيد كه مبادا منافقين تفرقه اندازند و برگردانند مردم را بطرف جاهليت و چون دشمنى مردم را نسبت بعلى ميدانست از جبرئيل درخواست نمود كه از خداوند نگهبانى و حفاظت و عصمت او را مسئلت نمايد و فرمود اى جبرئيل من بيم آن دارم كه مردم مرا تكذيب نموده و قول مرا در باره على قبول ننمايند جبرئيل بآسمان بالا رفت و دو مرتبه در منى و مسجد خيف نازل شد و امر نمود كه فرمان حق را در باره على اجرا نما از جبرئيل پرسيد كه آيا عصمت هم آوردهاى؟ گفت خير اين بار هم پيغمبر نسبت بنصب على اقدام نفرمود براى دفعه سوم در كراع الغميم كه بيابانى است بين مكه و مدينه جبرئيل نازل شد و موضوع ولايت على را گوشزد نمود و چون عصمت نياورده بود پيغمبر فرمود ميترسم كه مردم مرا تكذيب كنند چهارمين دفعه جبرئيل در غدير خم كه در سه ميلى به جحفه است و مكان معلومى است پنج ساعت از روز گذشته نازل شد آيه شديد و عتاب آميز يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ فى على وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ را نازل كرد اول قافله حاج از غدير گذشته و به جحفه نزديك شده
بود پيغمبر امر فرمود كه آنها را برگردانند و تمام هفتاد هزار نفر در آنجا اجتماع نمودند، آنگاه امر پروردگار را بمردم ابلاغ فرمود و على را بروى دست بلند كرده بمردم نشان داد و خطبه مفصلى ايراد و قرائت فرمود تا آنجائى كه فرمود: اى مردم بدانيد خداوند بمن فرموده اگر امر ولايت على را بشما نرسانم هيچ تبليغ رسالت نكردهام و من اكنون سبب نزول اين آيه را براى شما بيان ميكنم جبرئيل تا بحال چند بار بر من نازل شد و مرا از جانب پروردگار مأمور نصب خلافت و معرفى على نمود كه در اين محل توقف كرده و به هر كس كه حضور دارد از شما اعم از سياه و سفيد بشناسانم كه على بن أبي طالب عليه السّلام برادر و وصى و خليفه و امام بعد از من ميباشد و او نسبت بمن مانند هرون است نسبت بموسى جز آنكه بعد از من پيغمبرى نخواهد بود، و شروع فرمود بقرائت آياتى كه در شأن امير المؤمنين عليه السّلام نازل شده يك بيك آنها را تلاوت نمود و فرمود ايمردم بدانيد و بفهميد كه خداوند على را بامامت و خلافت واجب الاطاعه بر عموم شما مهاجر و انصار و تابعين و شهرى و دهاتى و بيابانى و حاضر و غايب و عرب و عجم و ترك و روم و بنده و آقا كوچك و بزرگ و سفيد و سياه شما نصب و تعيين فرموده و حكم على در باره تمام شما نافذ است هر كه با على مخالفت نمايد ملعونست و هر كه مطيع و فرمانبردار او باشد آمرزيده شود ايمردم اين آخرين مكانى است كه من در حضور تمام شما و چنين جمعيتى ميباشم، امر پروردگار خود را بشنويد و اطاعت كنيد كه پروردگار شما صاحب و مولاى شماست و پس از امر حق اطاعت رسولش محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را كه در برابر شما ايستاده سخن ميگويد و پس از من على بامر پروردگار امام شماست و بعد از على امامت در ذريه من كه از صلب على است ميباشد تا روز كه ملاقات كنيد خدا و رسول او را چيزى حلال نيست مگر آنكه خدا آنرا حلال كرده باشد و حرامى نيست مگر آنكه خدا حرام نموده است خداوند حلال و حرام را بمن شناسانيد و من بشما رسانيدم و تمام آنها را بعلى ياد دادم و خداوند علمى را را بمن نياموخت مگر آنكه آنرا بعلى تعليم نمودم و نيست علمى مگر آنكه خداوند آنرا شمرده و در امام مبين محدود فرموده و على آن امام مبين است ايمردم نسبت بعلى تعدى نكنيد و از ولايت على استنكاف ننمائيد او مردم را بسوى حق هدايت و رهبرى كند و بحق عمل مينمايد و باطل را از بين ميبرد شما بملامت ملامت كنندگان دست از على نكشيد و توبه كسى را كه منكر على باشد قبول ننموده و همواره معذب باشد اى مردم دورى بجوئيد از اينكه امر مرا در مورد على مخالفت كنيد كه آتشى بشما مى رسد كه هيزمش سنگ گوگرد و بدن مردم است و خداوند آنرا براى كفار مهيا نموده، ايمردم بخدا قسم خداوند مرا بشارت داده بوجود پيغمبران گذشته و من آخرين آنها هستم كه حجت بر تمام آفرينش اولين و آخرينم از اهل آسمان و زمين، و هر كس بمن شك كند كافر است و هر كه در گفتارم بعلى شك نمايد شك در تمام پيغمبران و احكام خداوند كرده شك كننده در اينها در آتش جهنم است، ايمردم مقدم بداريد على را كه او بعد از من از هر مرد و زنى افضل است، بواسطه ما خداوند ارزاق شما را نازل گردانيد، و ملعونست ملعون مغضوب خداست مغضوب من است هر كه رد كند اين گفتار مرا در باره على، آگاه باشيد كه جبرئيل مرا باين گفتار خبر داد تا آنجا كه فرمود: ايمردم تفكر در قرآن بنمائيد و آياتش را بفهميد و بمحكمات آن عمل كنيد و از متشابهاتش پيروى ننمائيد بخدا قسم على براى شما متشابهات قرآن را بيان مىكند و تفسير قرآن نمىكند مگر اين على كه من او را بر سر دست گرفتم و بالاى منبر آورده و شما او را مشاهده ميكنيد و او معلم شماست هر كه را كه من مولاى او هستم على نيز مولاى اوست آگاه باشيد ايمردم خداوند فرمود على و اولادش يكى از دو چيز سنگين و پربها مىباشد و قرآن هميكى از ثقلين دوم است و هر كدام از اين دو، بيان كننده يكديگر است و هرگز از هم جدا نشوند تا وارد شوند بر من كنار حوض كوثر. آگاه باشيد حلال و جائز نيست گفتن امير المؤمنين بكسى بعد از من مگر بعلى، و على را چنان بر سر دست بلند نمود كه سفيدى زير بغل مباركش آشكار شد و اين روايت بسيار مفصل است هر كه بخواهد تمام آنرا به بيند بكتاب روضه نگاه كند يا به تفسير برهان كه آن روايت را عينا از اول تا آخر ذكر نموده است و روايت غدير خم از طرق اماميه و نيز از طريق عامه زياد و متواتر است و خداوند حجت را بر مخالفين تمام فرموده تا نگويند ما روايت غدير را ملاحظه نكرديم، سپس امر فرمود بتمام مردم و رؤساى آنها تا با امير المؤمنين بيعت نمودند و بعد پيغمبر اكرم فرمود شما را دعوت نمودم تا در حضور پروردگار شاهد باشيد كه من امر او را در باره على بشما رسانيدم اينك اگر عمل كنيد يا نكنيد خداوند از شما موأخذه و سؤال ميفرمايد.
و در امالى از ابى حمزه ثمالى روايت كرده گفت فرمود حضرت باقر عليه السّلام فرستاد خداوند جبرئيل امين را بر پيغمبر اكرم تا شهادت دهد بولايت امير المؤمنين عليه السّلام و سلام كند بآنحضرت و تهنيت بگويد او را و دستور بدهد كه مردم خطاب كنند بآنحضرت يا امير المؤمنين عليه السّلام و فرمود آنحضرت پيغمبر اكرم هفت نفر از آنقوم را خواند و بآنها فرمود شما گواه باشيد در روى زمين بولايت على، مختاريد اقامه شهادت كنيد يا كتمان نمائيد پاداش و كيفر او را خواهيد ديد اول آنها ابا بكر بود پيغمبر فرمود باو خطاب كن بعلى امير المؤمنين و سلام كن بآنحضرت، ابا بكر گفت از جانب خدا و رسولش اين امر را انجام دهم؟ فرمود بلى ابابكر از جاى خود بلند شد و دست امير المؤمنين را گرفت و بيعت كرد سپس عمر از جاى بلند شد و بيعت و سلام كرد بعد مقداد و ابى ذر و حذيفه يمانى و ابن مسعود و بريده بيعت كردند سپس پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بآنها فرمود: شما گواه باشيد بر ولايت على و مختاريد كتمان كنيد يا اظهار نمائيد در هر دو صورت بكيفر و پاداش خواهيد رسيد. و اينحديث از متواترات شيعه و سنى است. و در احتجاج از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود روز غدير خم مردم مشاهده كردند شخصى بسيار نيكو و با هيبت ميگفت من نديدم هرگز محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در امرى آنقدر اصرار ورزد و تأكيد كند مگر در ولايت على عليه السّلام و اين عهد را چنان محكم بسته كه جز كافر بخدا او را نقض نكند، واى بحال كسانيكه اين عهد را بشكنند و بهم زنند، در آن هنگام عمر متوجه بآنشخص شد و كلام او را شنيد از منظره و هيبت و بزرگى او تعجب كرد، عرض كرد به پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ايرسول خدا گفتار اين شخص را شنيديد؟ فرمود پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اى عمر ميدانى او كيست؟ عرض كرد نميدانم، فرمود او جبرئيل امين است ايعمر شنيدى كلام او را پس از عهد شكنى دورى بجو، هر كه عهد ولايت على را بهم بزند و نقض كند خدا و رسول و فرشتگان و مؤمنين از او بيزارى جويند و تا قيامت او را لعنت كنند. و فرمود حضرت صادق عليه السّلام حقوق مردمان با دو شاهد عادل ثابت ميشود، ولى نزد منافقين حق امير المؤمنين عليه السّلام و حضرت فاطمه عليه السّلام با چند هزار ثابت نشد و نيست بعد از حق جز گمراهى روشن و آشكارا، سپس اين آيه را تلاوت فرمودند كَذلِكَ حَقَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ عَلَى الَّذِينَ فَسَقُوا أَنَّهُمْ لا يُؤْمِنُونَ و در بصائر الدرجات از زيد شحام روايت كرده گفت حضور حضرت صادق عليه السّلام بودم مرد معتزلى وارد شد سؤالاتى از آنحضرت كرد جواب شنيد، سپس آنحضرت بآن مرد فرمود چيزى نيست كه فرزندان آدم باو محتاج باشند مگر آنكه حكم آن از طرف خدا و رسولش وارد شده و اگر وارد نشده باشد در يك موضوع حكمى، خداوند بر ما حجت نميآورد، آن معتزلى عرض كرد حضورش خداوند بچه حجت بر ما تمام كرده و آورده؟ فرمود بقولش كه ميفرمايد الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ و كامل نمود دين را بولايت على و اولادش و اگر كامل نبود خداوند اين بيان را نمىفرمود.
در كافى از محمد بن مسلم روايت كرده گفت فرمود حضرت باقر عليه السّلام آخرين واجبيكه خداوند بر پيغمبرش نازل كرد ولايت امير المؤمنين عليه السّلام و ائمه معصومين بود و ديگر بعد از آن حكمى ابلاغ نفرمود تا از دار دنيا رحلت نموده سپس آيه الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ نازل شد در غدير خم بعد از آنكه امير المؤمنين عليه السّلام را بر خلافت و ولايت منصوب كرد.
و جمله فَمَنِ اضْطُرَّ جمله معترضه است و عطف ميشود بمحرمات سابقه و اجازه و رخصت است براى مضطر، و مخصمه گرسنگى است و در روايت ابى جارود است از آنحضرت كه فرمود معناى متجانف متعمد نبودن و ميل بگناه نكردن است.
وَ اذْكُرُواْ نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ مِيثَاقَهُ الَّذِى وَاثَقَكُم بِهِ إِذْ قُلْتُمْ سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا وَ اتَّقُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمُ بِذَاتِ الصُّدُورِ(7)
در مجمع روايت كرده از ابى جارود گفت سؤال كردم از حضرت باقر عليه السّلام معنى آيه وَ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ مِيثاقَهُ الَّذِي واثَقَكُمْ بِهِ فرمود مراد از ميثاق چيزهائى استكه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم براى مردم در حجة الوداع بيان فرموده از تحريم محرمات و واجبات و چگونگى طهارت و واجب بودن ولايت امير المؤمنين و فرزندانش بر مردم و در روايت على بن ابراهيم از آنحضرت فرمود مراد بميثاق كه پيغمبر از مردم گرفت و محكم نمود او را بر آنها ولايت امير المؤمنين است و مردم آنروز گفتند ما شنيديم فرمايشات شما را و قبول داريم و اطاعت ميكنيم سپس نقض كردند و شكستند آن عهد و ميثاق را
فَبِمَا نَقْضِهِم مِّيثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَ جَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً يحَُرِّفُونَ الْكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ وَ نَسُواْ حَظًّا مِّمَّا ذُكِّرُواْ بِهِ وَ لَا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلىَ خَائنَةٍ مِّنهُْمْ إِلَّا قَلِيلًا مِّنهُْمْ فَاعْفُ عَنهُْمْ وَ اصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ يحُِبُّ الْمُحْسِنِينَ(13)
على بن ابراهيم ذيل آيه وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِيَةً يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ از صادقين عليه السّلام روايت كرده فرمودند مراد آنستكه باز داشتند امير المؤمنين عليه السّلام را از موضع خلافت و دليل بر آنكه مقصود از كلمه امير المؤمنين عليه السّلام است قول خداوند ميباشد كه ميفرمايد وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي عَقِبِهِ يعنى قرار داديم امامة را كلمه باقيه در فرزندان آنحضرت.
يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَ ابْتَغُواْ إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَ جَاهِدُواْ فىِ سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ(35)
قوله تعالى: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ ابن شهر آشوب در معنى آيه از امير المؤمنين عليه السّلام روايت كرده فرمود آنحضرت وسيله من و فرزندانم ميباشيم هر گاه شخصى از خداوند چيزى درخواست كند ما را واسطه و وسيله درخواست خود در درگاه ربوبى قرار دهد تا خداوند حاجات او را بر آورد و انجام دهد و اينحديث را صفار در بصائر الدرجات بسند خود از سلمان فارسى روايت كرده.
طبرسى از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت كرده فرمود ايمردم هر گاه چيزيرا از خدا بخواهيد مرا واسطه و وسيله قرار دهيد حضور پروردگار، و وسيله درجهاى باشد در بهشت كسى نميرسد باو جز من كه پيغمبر شما هستم. و بسند ديگر از اصبغ بن نباته روايت كرده گفت فرمود امير المؤمنين عليه السّلام در بهشت دو قبه از لؤلؤ باشد كه منتهى ميشود بعرش پروردگار و در هر يك از آنها هفتاد هزار غرفه باشد يكى سفيد است و ديگرى زرد رنگ، سفيد درجات و وسيلههائى است براى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و اهل بيت او و زرد تعلق دارد بابراهيم و اهلبيتش.
يُرِيدُونَ أَن يخَْرُجُواْ مِنَ النَّارِ وَ مَا هُم بخَِرِجِينَ مِنهَْا وَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّقِيمٌ(37)
عياشى در آيه يُرِيدُونَ أَنْ يَخْرُجُوا مِنَ النَّارِ از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود دشمنان امير المؤمنين عليه السّلام در آتش جاويد و هميشه معذب خواهند بود و خداوند ميفرمايد وَ ما هُمْ بِخارِجِينَ مِنْها آن دشمنان هرگز بيرون نخواهند آمد از آتش جهنم.
وَ مَن لَّمْ يحَْكُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأُوْلَئكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ(47)
عياشى در آيه وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ روايت كرده از ابى جميله و او از حضرت باقر عليه السّلام و حضرت صادق عليه السّلام كه فرمودند خداوند خمس را براى آل محمد واجب و مقرر فرمود أبو بكر از نظر دشمنى و حسد امتناع نمود كه خمس را بآل محمد بدهد و خداوند در اين آيه ميفرمايد و هر كس حكم نكند بآنچه خداوند نازل فرموده او فاسق است و ابو بكر اول كسى بود كه خمس را از آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم منع نموده و حق ايشان را از بين برد و بآنها ظلم كرد و چون درگذشت عمر بدون رضاى آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بجاى ابو بكر نشست و مانند او عمل نمود و خمس آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را نداد.
روايت كرده در كافى از حضرت باقر عليه السّلام در آيه أَ فَحُكْمَ الْجاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ تا آخر آيه فرمود حكم بر دو نوع است يكى حكم خداوند است و يكى هم حكم زمان جاهليت ميباشد و اين آيه را تلاوت نمود سپس فرمود آگاه باشيد كه زيد بن ثابت در فرايض ارث بر طبق احكام دوره جاهليت حكم و فتوى داده است. و اين روايت را عياشى نيز ذكر نموده است.
يَأَيهَُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ الْيهَُودَ وَ النَّصَارَى أَوْلِيَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَ مَن يَتَوَلهَُّم مِّنكُمْ فَإِنَّهُ مِنهُْمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِى الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ(51)
عياشى ذيل همين آيه از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود هر كس دوست بدارد آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و مقدم بدارد ايشان را بر تمام مردم روى زمين براى خاطر پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم پس آن شخص با آل محمد ميباشد و بمنزله آنهاست نه عين آنان و اينطور است حكم خداوند در قرآن كه ميفرمايد وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ هر آنكه از شما دوست بدارد آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را بمنزله آنها است و اين فرمايش نظير قول حضرت ابراهيم است كه خداوند از او حكايت ميكند گفت ابراهيم فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي هر كه از من پيروى كند او بمنزله اهل من ميباشد
يَأَيهَُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ مَن يَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتىِ اللَّهُ بِقَوْمٍ يحُِبهُُّمْ وَ يحُِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلىَ الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلىَ الْكَافِرِينَ يجَُاهِدُونَ فىِ سَبِيلِ اللَّهِ وَ لَا يخََافُونَ لَوْمَةَ لَائمٍ ذَالِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاءُ وَ اللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ(54)
طبرسى از حضرت باقر عليه السّلام و حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمودند آيه مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ در باره امير المؤمنين و اصحاب باوفايش كه در جنگ بصره در ركاب آنحضرت جهاد ميكردند نازل شده و اين آيه خطاب به اصحاب پيغمبر است آنهائيكه غصب نمودند حقوق آل محمد را و از دين اسلام خارج شدند بزودى اصحاب حضرت حجة عليه السّلام بيايند و با آنها جهاد كنند و از هيچ چيز ترس و واهمه ندارند عياشى از سليمان بن هارون روايت كرده گفت عرض كردم حضور حضرت صادق عليه السّلام بعضى از مردم گمان ميكنند كه شمشير پيغمبر اكرم نزد عبد اللّه ميباشد فرمود بخدا قسم نميدانند و نديدهاند او را مگر در حضور حضرت امام حسين عليه السّلام و صاحب شمشير معين است نبرند شما را اين مردم بطرف راست و چپ بخدا قسم اگر اهل آسمانها و زمين جمع بشوند و بخواهند آن شمشير را از اهلش كه حضرت حجة بن الحسن عليه السّلام روحى و روح العالمين له الفداء باشد بگيرند قدرت و توانائى ندارند و اگر تمام اهل عالم كافر شوند خداوند بوجود مقدس آنحضرت انتقام از آنها خواهد كشيد سپس فرمود آيا نميشنوى قول خداوند را و آيه را تلاوت كرد آنحضرت و ثعلبى كه از علماء عامه است در تفسيرش از طرف خودشان روايت كرده كه اين آيه نازل شده در حق امير المؤمنين عليه السّلام
خاتم بخشى امير المؤمنين در حال نماز و نزول آيه إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ در شان آنحضرت
در كافى از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده در معناى: يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَها فرمود چون آيه: إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ تا آخر آيه نازل شد جمع شدند عده از اصحاب پيغمبر در مسجد مدينه و بعضى ببعض ديگر گفتند در مورد اين آيه چه ميگوئيد اگر آيه را انكار كنيم بتمام آيات و احكام اسلام كافر ميشويم و اگر آنرا تصديق نموده و ايمان بياوريم على را بر خود تفوق داده و مسلط كنيم زيرا اين آيه صريحا بر ولايت على عليه السّلام دلالت دارد؟ همه آنها گفتند ما ميدانيم محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم راست ميگويد لكن امر او را در باره على اطاعت نميكنيم لذا اين آيه نازل شد كه ميفرمايد اين مردم ولايت على عليه السّلام را دانستند پس از آن انكار ولايت نموده و كافر شدند.
ابن بابويه از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده كه جمعى از يهوديان منجمله عبد اللّه بن سلام و اسيد بن ثعلبه و ابن يامين و ابن صوريا اسلام آورده خدمت پيغمبر شرفياب شدند عرض كردند اى رسول خدا موسى پس از خود بيوشع بن نون وصيت كرد وصى بعد از شما كيست؟ آنوقت آيه إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ نازل شد پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بانها فرمود برويم بمسجد؟ همينكه خواستند داخل مسجد شوند سائلى را مشاهده نمودند پيغمبر از او پرسيد آيا كسى در مسجد چيزى بتو عطا ننموده؟ عرض كرد بلى ايرسول خدا آن مردى كه مشغول نماز است، فرمود در چه حالى بتو عطا نمود؟ عرض كرد در حال ركوع، پيغمبر تكبير گفت و مردم همه تكبير گفتند پيغمبر رو بمردم كرد و فرمود پس از من على وصى منست و ولى شما است كسانى كه حضور داشتند گفتند راضى هستيم به پروردگار يكتا و به اين كه اسلام دين ما و محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم پيغمبر و على بن أبي طالب ولى و امام ما باشد، لذا خداوند اين آيه را نازل فرمود وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ از عمر بن خطاب روايت كردند گفت بخدا قسم چهل مرتبه در نماز و حالت ركوع انگشتر صدقه دادم تا در باره من هم مانند آيهاى كه در باره على نازل شده نازل شود ابدا نازل نشده و شيخ در كتاب امالى از ابى رافع روايت كرده گفت روزى بر پيغمبر اكرم وارد شدم ديدم در خواب هستند و مارى در كنار خانه بود خوش نداشتم كه مار را بكشم پيغمبر بيدار شد من ميان پيغمبر و مار نشستم كه مبادا بوجود مقدس پيغمبر صدمه بزند و گفتم خود را فداى پيغمبر كنم اگر بخواهد كسى را بزند مرا بزند و مار خود را جمع كرد و ديدم پيغمبر آيه إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ را تا آخر قرائت ميفرمايد و فرمود حمد خداى را كه بر على نعمت خود را تمام فرمود گوارا باد بر على فضل و رحمت خداوند كه باو عطا فرموده است بعد فرمود در آنجا چيست؟ عرض كردم مارى خفته است، فرمود آنرا بكش و كشتم سپس فرمود اى ابى رافع چگونه ميباشى با قومى كه با على جنگ ميكنند و حال آنكه على بر حق و آنها بر باطل ميباشند و جهاد با آنها واجب و خداوند فرموده هر كس توانائى ندارد كه با على بجهاد آنها برود بايد در دل با آنان جهاد كند و چيزى بر آنها نيست، گفتم ايرسول خدا دعا بفرمائيد كه من آن زمان را درك كنم و خداوند بمن قدرتى عطا فرمايد تا در ركاب على بجهاد بروم، پيغمبر اكرم دعا كرد و فرمود براى هر پيغمبرى امينى است و امين من ابى رافع است و چون مردم پس از كشته شدن عثمان با على عليه السّلام بيعت نمودند و طلحه و زبير خروج كردند و مرتد شدند فرمايش پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بيادم آمد خانه و باغى كه در مدينه داشتم فروخته با فرزندان خود بيرون رفته كه در ركاب امير المؤمنين على مشغول جهاد شويم ولى درك محضر آنجناب را نكردم تا از بصره بكوفه وارد شدند و بعد بجنگ صفين و جنگ خوارج نهروان رفته و در ركاب آنحضرت قتال مينمودم تا شايد شهيد شوم كه متأسفانه امير المؤمنين عليه السّلام در كوفه شهيد شدند و بمدينه برگشتم در حالى كه نه ماليه داشتم و نه خانهاى حضرت امام حسن خانهاى از خانههاى امير المؤمنين و مقدارى از زمينهاى ينبوع بمن عطا نمودند كه با عيالاتم در آنجا سكونت نمودم. و از طرق عامه و خاصه روايات زيادى است كه اين آيه در شأن امير المؤمنين عليه السّلام نازل شده است.
در احتجاج طبرسى از امير المؤمنين عليه السّلام روايت كرده جمعى از منافقين حضور پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عرض كردند آيا از واجبات چيزى باقى است كه نفرموده باشيد؟
اين آيه نازل شد قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ يعنى بولايت امير المؤمنين سپس آيه إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ نازل شد و اين موضوع در تمام فرق مسلمين مورد اتفاق است كه در آن روز جز على عليه السّلام در ركوع كسى صدقه نداده است و اگر در آيه نام على ذكر ميشد منافقين آنرا اسقاط مينمودند و اين آيه و نظائر آن از رموزى است كه در قرآن ذكر شده تا تحريف كنندگان نتوانند بآن دست بزنند تا برسد بامثال شما مردم بعد از آن زمان و پس از آن آيه غدير و بعد از آن آيه الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ نازل شد.
عمار ساباطى از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده كه فرمود انگشترى كه امير المؤمنين عليه السّلام در نماز و در حالت ركوع صدقه داد حلقه آن چهار مثقال نقره داشت و نگينش پنج مثقال از ياقوت سرخ بود و معادل خراج شامات ميارزيد كه قريب سيصد بار شتر نقره و چهار بار شتر طلا ميشود و انگشتر مزبور متعلق به مروان بن طوق بود كه بدست امير المؤمنين عليه السّلام در يكى از جنگها بقتل رسيده و على عليه السّلام انگشتر او را حضور پيغمبر اكرم آورده و تسليم نمود مانند ساير غنائم جنگى و چون مختصات كفار مقتول بمسلمانى كه او را كشته اختصاص داشت پيغمبر آنرا بخود آن حضرت داد انگشتر در دست مبارك او بود تا در حال ركوع بسائل صدقه دادند شيخ طوسى روايت كرده كه اين عمل در روز بيست و چهارم ذى الحجه واقع شده و همان روز مباهله بوده است.
غزالى در كتاب سر العالمين روايت كرده و نوشته است كه انگشترى كه امير المؤمنين صدقه داد انگشتر حضرت سليمان بوده است.
در كافى از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود امر كرد خداوند به پيغمبر اكرم ولايت على را و نازل كرد بر آنحضرت آيه إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ را و واجب نمود بر مردم ولايت اولى الامر را آنمردم ندانستند اولى الامر چه اشخاصى هستند خداوند به پيغمبرش محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم دستور داد تا تفسير كند براى آنها اولى الامر و ولايت ايشان را چنانچه تفسير فرمود نماز و زكوة و حج و روزه را براى آن مردم وقتى امر خداوند به پيغمبرش ابلاغ شد مترسيد از آن مردم كه از دين برگردند و تكذيب كنند فرمايش او را، وحى رسيد باو اى پيغمبر برسان ولايت امير المؤمنين عليه السّلام را بر مردم اگر ابلاغ نكنى مانند آنست كه هيچ كدام از احكام ما را ابلاغ نكرده باشى، ما تو را از شر اين مردم حفظ مينمائيم پس پيغمبر آنحضرت را بخلافت نصب فرمود فرمود حضرت باقر عليه السّلام واجبات يكى پس از ديگرى از جانب خداوند نازل ميشد و آخر واجبى كه نازل شد ولايت امير المؤمنين عليه السّلام بود سپس آيه الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ نازل شد كه ميفرمايد خداوند دين شما را كامل كردم و بعد از اين واجبى نازل نكنم شيخ مفيد در كتاب اختصاص از ابى علا روايت كرده گفت عرض كردم حضور حضرت صادق عليه السّلام آيا اوصياء و امامان اطاعتشان واجب است؟ فرمود بلى خداوند ميفرمايد در باره ايشان أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ و آن امامان كسانى هستند كه اين آيه را خداوند در شأن آنان نازل كرده و ميفرمايد إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ تا آخر آيه.
در احتجاج از حضرت عسكرى روايت كرده در حديث امير المؤمنين عليه السّلام فرمود منافقين حضور پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عرض كردند آيا واجبى ديگر هست بر ما كه هنوز پروردگار او را نرسانيده تا بدانيم بعد از آن چيزى باقى نيست و بيش از اين تكليفى نداريم خداوند اين آيه را نازل فرمود قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ همانا سفارش ميكنم شما را بولايت سپس آيه إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ نازل شد و اختلافى در ميان امة نيست كه اين آيه در شأن امير المؤمنين عليه السّلام نازل شده و كسى جز آن حضرت در حال ركوع صدقه و زكوة نداده و علت آنكه خداوند در قرآن نام آن بزرگوار را ذكر نكرده صراحتا براى آنستكه اگر ذكر مينمود منافقين اين آيه را از قرآن ساقط و تحريف ميكردند و همينطور است در آيات ديگر كه بطريق رمز فرموده و ما ائمه رموزات آنرا بيان كردهايم و اين معنا لطفى است از جانب خداوند تا ندانند معناى آنرا آن اشخاصيكه در صدد تحريف و اسقاط قرآن بيرون آمدند و تا ما ائمه برسانيم آن رموزات را بشما و امثال شما و در باره ولايت امير المؤمنين خداوند آيه الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ را نازل كرد قوله تعالى: وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ ابن شهر آشوب از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود اين آيه نازل شده در شأن امير المؤمنين عليه السّلام و مراد از وَ الَّذِينَ آمَنُوا آنحضرت ميباشد و حزب خدا شيعيان آن بزرگوار هستند كه بر تمام بندگان غالب شوند و در اين آيه نيز مانند آيه پيش خداوند ابتداء نموده بذات خويش سپس بنام پيغمبرش بعد از آن بنام ولى خود امير المؤمنين عليه السّلام عياشى از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود بعد از آنكه آيه ولايت نازل شد و پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مردم را در غدير خم جمع نمود و فرمود بآنها هر كس را كه من مولاى او ميباشم على نيز مولايش باشد و فرمود پروردگارا دوست بدار هر كه على را دوست داشته و دشمن بدار كسيكه على را دشمن داشته سپس امر نمود مردم با آنحضرت بيعت كنند تمام مردم بيعت كردند و كسى حرفى نزد جز عمر و ابو بكر وقتى خواستند بيعت كنند عرض كردند ايرسول خدا اين بيعت از طرف شماست يا پروردگار؟
فرمود از طرف پروردگار امر شده بمن تا بيعت بگيرم از شما براى امير المؤمنين عليه السّلام آن دو نفر بيعت كردند و از ميان جمعيت بيرون رفتند و با خود نجوى ميكردند طولى نكشيد عمر برگشت حضور پيغمبر اكرم عرض كرد ايرسول خدا من از ميان جمعيت خارج رفتم براى حاجتى مشاهده كردم مرد نيكو منظرى كه بهتر از او هرگز نديدم لباس سفيدى در بر داشت و ميگفت پيغمبر خدا از اين مردم عهد و پيمان گرفته بود بولايت و و خلافت على عليه السّلام و كسى اين عهد را نمىشكند و بهم نميزند مگر آنكه كافر ميشود فرمود ايعمر ندانستى كه بود آن مرد؟ عرض كرد خير گفت آن جبرئيل امين بود ايعمر بترس از خدا و نبوده باش اول كسيكه اين عهد را نقض و بشكنى سپس، فرمود حضرت صادق عليه السّلام در غدير خم دوازده هزار مرد با امير المؤمنين بيعت كردند و شهادت دادند بحقانيت آنحضرت با اينوصف حق آن بزرگوار را ندادند و از براى شما مالى است اگر دو نفر شهادت بدهند ميتوانيد آنمال را بگيريد و فرمود و آيه فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ در شأن آنحضرت نازل شد.
يَأَيهَُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ الَّذِينَ اتخََّذُواْ دِينَكمُْ هُزُوًا وَ لَعِبًا مِّنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ مِن قَبْلِكمُْ وَ الْكُفَّارَ أَوْلِيَاءَ وَ اتَّقُواْ اللَّهَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ(57
قوله تعالى: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَكُمْ هُزُواً تا آخر وَ أَنَّ أَكْثَرَكُمْ فاسِقُونَ طبرسى از ابن عباس روايت كرده اين آيه در حق رفاعة بن زيد بن ثابت و سويد بن حرث نازل شده آنها در ظاهر اسلام آوردند سپس از جمله منافقين شدند بعضى از مسلمانان با آنها مراوده و دوستى ميكردند لذا اين آيه وارد شد و در اينجا اهل كتاب و كفار و هر كه استهزاء ميكند بدين اسلام جمع نموده اگر چه آن شخص در ظاهر مسلمان باشد و نهى فرموده از دوستى و مراوده با آنها سپس خبر ميدهد خداوند از حال آن جماعت كه چگونه سخريه و استهزاء مينمايند بمسلمين و نماز و فرمود بگو بآن جماعت يهود چگونه انكار ميكنيد ما را و حال آنكه ميدانيد از طرف خدا قرآن نازل شده بر ما و حق است و شما فاسق هستيد كه براى خاطر رياست دنيا و كسب مال ايمان نمىآوريد
وَ لَوْ أَنهَُّمْ أَقَامُواْ التَّوْرَئةَ وَ الْانجِيلَ وَ مَا أُنزِلَ إِلَيهِْم مِّن رَّبهِِّمْ لَأَكَلُواْ مِن فَوْقِهِمْ وَ مِن تحَْتِ أَرْجُلِهِم مِّنهُْمْ أُمَّةٌ مُّقْتَصِدَةٌ وَ كَثِيرٌ مِّنهُْمْ سَاءَ مَا يَعْمَلُونَ(66)
عياشى روايت كرده در آيه وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ از حضرت باقر عليه السّلام فرمود مراد از ما أُنْزِلَ ولايت على و ائمه است كه خداوند در تورات و انجيل بر آنها نازل فرمود و مراد از فوق باران و منظور از تحت نباتات است. و نيز عياشى در آيه مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ از ابى صهباء بكرى روايت نموده گفت شنيدم امير المؤمنين از رأس الجالوت و اسقف نصارى دعوتى كرده و فرمود من با آنكه از شما داناترم سؤال ميكنم و خدا را بر شما گواه ميگيريم كه راست بگوئيد بحق آن خدائى كه انجيل را بر عيسى عليه السّلام نازل فرمود و آنرا با بركت و مايه شفاى بيماران و زنده كننده مردگان قرار داد شما از حضرت عيسى عليه السّلام بچند فرقه و دسته منشعب شدهايد؟ گفتند يك فرقه امير المؤمنين فرمود بخدا دروغ ميگوئيد نصارى هفتاد دو فرقه هستند و يك فرقه از آنها نجات يافته و هفتاد و يك فرقه ديگر در آتش روند و آيه را تلاوت نمود و فرمود أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ همان فرقه ناجيه ميباشد.
و انس بن مالك روايت كرده گفت رسول خدا فرمود امت موسى عليه السّلام بعد از آن حضرت هفتاد و يك فرقه شدند هفتاد فرقه آنها در آتش هستند يك فرقه در بهشت و امت عيسى عليه السّلام بعد از او هفتاد و دو فرقه گشته و يك فرقه آنها در بهشت و هفتاد و يك فرقه در جهنم ميباشند و امت من هفتاد و سه فرقه شده و فقط يك فرقه آنها نجات يافته و ببهشت ميروند.
يَأَيهَُّا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يهَْدِى الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ(67)
غدير خم
قوله تعالى: يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ اين آيه در مراجعت پيغمبر اكرم از حجة الوداع نازل شد و آنحضرت از زمانى كه بمدينه هجرت فرمودند ده حج نمودند و حج دهم را حج وداع ميگويند چه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در همانسال رحلت فرمود، در حجة الوداع در منى خطبه تلاوت نمودند بعد از حمد الهى و ستايش پروردگار فرمود: ايمردم سخنان مرا بشنويد و در آن خوب تعقل كنيد زيرا بعد از سال جارى ديگر شما را ملاقات نميكنم فرمود كدام شهر از جهت احترام بزرگتر است؟ گفتند شهر مكه فرمود همانا خون و مال عرض شما بر شما محترم است مثل حرمت اين روز شما در اين شهرتان و در اينماه ذيحجه تا روز كه ملاقات نمائيد پروردگارتان را، و از كردارتان پرسش كند آگاه باشيد ايمردم اين سخن را درك نموديد و بمقصود و مفهوم آن رسيديد؟ عرض كردند بلى فرمود خدايا گواه باش سپس فرمود آگاه باشيد عادات و رسوم دوره جاهليت و يا خون و ماليكه در بين شما بود همه را زير پا گذاشته و از بين برداشتيم و هيچيك از شما بر ديگرى جز بتقوى برترى ندارد آيا اينسخنانرا دانستيد و بشما رسيد؟ عرض كردند بلى فرمود خدايا گواه باش باز فرمود آگاه باشيد هر حد و مكانى كه از زمان جاهليت محفوظ بود برطرف كردم و اول حديرا كه برداشتم جاى عباس بن عبد المطلب بود و آگاه باشيد هر خونى كه در زمان جاهليت ميان اشخاص بود برطرف كردم و اول خونى كه از آن صرف نظر نموده و برطرف كردم خون ربيعه بود آيا شنيديد؟ گفتند بلى فرمود خدايا گواه باش سپس فرمود آگاه باشيد شيطان مأيوس است از اينكه در اين سرزمين بيايد و لكن از اينكه شما عبادات خود را سبك ميشماريد خشنود ميشود بدانيد و آگاه باشيد چنانچه پيروى شيطان نموديد مثل آنستكه او را پرستش كردهايد و بدانيد مسلمانان برادر يكديگرند خون و مال مسلمانان بر كسى حلال نيست مگر ماليكه برضايت خاطر بكسى بخشيده شود و من شما را بجهاد كفار امر ميكنم تا اينكه كلمه توحيد را بر زبانشان جارى كنند كه در اين صورت آنان در حمايت و حفظ من هستند و جان و مالشان محترم است مگر از روى قصاص و حكم خداوند آيا شنيديد ايمردم؟ گفتند بلى فرمود خدايا گواه باش بعد فرمود سخنان مرا بدقت حفظ كنيد كه بعد از من بشما نفع ميرساند و آنها را خوب بدانيد و بفهميد تا پس از من ايمان خود را از دست نداده بكفر برنگرديد آيا هيچيك از شما براى خاطر امر دنيا گردن بعضى از يكديگر را ميزند اگر كسى مرتكب اينعمل شود و البته هستند كسانيكه بجا ميآورند يعنى گردن يكديگر را ميزنند زيرا در كتيبه و لوحى كه بين جبرئيل و ميكائيل بود ديدم كه من با شمشير بصورتهاى شما ميزنم و پس از آن متوجه سمت راست خود شده كمى ساكت شده سخنى نفرمود بعد از آن فرمود اگر خدا بخواهد على بن أبي طالب هم با شمشير بصورتهاى شما ميزند پس فرمود ايمردم آگاه باشيد من پس از خود دو چيز ميان شما جا ميگذارم كه اگر بآنها متوسل شده و چنگ بزنيد هرگز گمراه نخواهيد شد: يكى كتاب خدا قرآن و ديگرى عترت و اهلبيت من همانا پروردگار بينا و توانا بمن خبر داد كه قرآن و عترت هيچوقت و زمانى از يكديگر جدا نخواهند شد تا آنكه روز قيامت در كنار حوض كوثر بمن برسند كسانى كه آن دو رشته را محكم گرفتند نجات يابند و هر كه با آن دو مخالفت كند هلاك خواهد شد آيا شنيديد؟ گفتند بلى فرمود خدايا گواه باش بعد فرمود در قيامت عده از شما مردم ميخواهند در كنار حوض كوثر بمن ملحق شوند ولى آنها را دور نموده و بر ميگردانند من ميگويم پروردگارا اينها اصحاب من هستند، خطاب ميرسد اى محمد آنها بدعتهائى بعد از تو در دين وارد ساخته و سنت و طريقه ترا تغيير دادهاند ميگويم دور باشيد عذاب خدا بر شما باد و چون آخر ايام تشريق شد روز 13 ذى الحجه سوره إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ
نازل شد پيغمبر اكرم فرمود مردم براى نماز در مسجد خيف كه در منى ميباشد جمع شدند بعد
از نماز پيغمبر اكرم حمد و ثناى خدا را بجا آورده و فرمود خداوند يارى كند كسى را كه سخن مرا بشنود و حفظ نموده و برساند بكسانى كه نشنيدهاند چه بسيار حاملين علم و دانشى كه دانشمند نباشند و چه بسا بر دارنده علمى كه بدانشمندتر از خود علم را ميرساند سه طايفه هستند كه مورد خيانت واقع نشوند يكى مرد مسلمانى كه دل خود را در عمل و عبادت براى خداوند خالص كرده باشد دوم- نصيحت و پند دادن پيشواى مسلمانان سوم ملازمت با اجتماع آنها زيرا خداوند بآنها احاطه دارد- ديگر آنكه مؤمنين با يكديگر برادرند و خون و جان آن ها مساويست و بگردن يكديگر ذمهدار هستند، و در مقابل مردم خارج از اسلام و ايمان با هم متحد و هم آهنگ ميباشند ايمردم من پس از خود دو چيز سنگين و بزرگ بجاى ميگذارم عرض كردند اى رسول خدا آن دو چيز كدام است؟ فرمود كتاب خدا و عترت و اهلبيتم همانا خداوند دانا و مهربان بمن خبر داد كه آندو هرگز از هم جدا نخواهند شد تا اينكه در كنار حوض كوثر بر من وارد شوند مانند اين انگشت سبابه و وسطى و جمع كرد دو انگشت مبارك را و بمردم اشاره نمود در اين هنگام چند نفر از حاضرين با خود گفتند محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ميخواهد امامت را در خانواده خود قرار دهد چهار نفر از آنها از منى بسوى مكه رفته و داخل خانه كعبه شده با يكديگر پيمان بسته و متعهد شدند كه اگر محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فوت نمايد و يا كشته شود با تمام قوا كوشش نموده و نگذارند امامت باهل بيت پيغمبر منتقل شود كه اين آيه بر پيغمبر نازل شد.
أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ أَمْ يَحْسَبُونَ أَنَّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ بَلى وَ رُسُلُنا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ (سوره زخرف آيه 79 و 80) پس بيرون آمد پيغمبر اكرم از مكه بسوى مدينه رهسپار شد در حالى كه در اين سفر حج كليه اعمال و مناسك حج را بمردم تعليم داده و توصيه و سفارشهاى لازمه را بعموم مسلمين حاضر در حج فرموده و شنواينده بودند همينكه بمنزلى كه به غدير خم موسوم بود رسيدند جبرئيل نازل شد و اين آيه را آورد.
يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ لذا پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در آن محل توقف فرمود و دستور داد كسانى كه رفته بودند بر گردند همينكه تمام حاضر شدند منبرى ترتيب داده بر فراز منبر تشريف برده خطبهاى قرائت و پس از ذكر حمد و ثناى خداوند فرمود ايمردم آيا ميدانيد ولى شما كيست؟
عرض كردند بلى خدا و رسول او، فرمود آيا ميدانيد كه من اولى تر از نفس شما بشما هستم؟ عرض كردند ميدانيم، فرمود خدايا گواه باش همين جمله را تا سه مرتبه تكرار فرمود و مردم ميگفتند بلى ميدانيم و آن بزرگوار ميفرمود خدايا شاهد و گواه باش.
آنگاه دست امير المؤمنين را گرفته و آن جناب را بلند كرد بطوريكه سفيد زير بغل آنحضرت پيدا شد بعد فرمود آگاه باشيد هر كسرا من ولى او ميباشم اين على ولى و مولاى اوست خدايا دوست بدار دوستداران على را و دشمن بدار دشمنان على را و يارى كن هر كه يارى نمايد على را و خوار ذليل گردان هر كسيرا كه على را خوار كند، پس فرمود خدايا شاهد و گواه باش بر اين مردم و خود من هم از شاهدان و گواهان هستم عمر از ميان اصحاب برخاست و عرض كرد يا رسول اللّه اينكه على را بولايت نصب فرمودى از طرف خداوند است و يا از جانب شما است؟ فرمود بخدا قسم كه از جانب اوست و منهم راضى هستم چه خداوند فرمود على امير المؤمنين و امام متقين و پيشرو پيشانى سفيدان ميباشد، و خداوند او را در روز قيامت روى پل صراط مينشاند كه دوستانش را داخل بهشت و دشمنانش را داخل جهنم ميكند، يكعده از مردم كه بعد از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مرتد شدند گفتند كه محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اين بيان را در مسجد خيف هم كرد و اينجا هم ابلاغ نمود اگر بمدينه برسيم از ما براى على بيعت ميگيرد چهارده نفر از ايشان بر كشتن پيغمبر با هم متفق شده و در عقبه كه بين جحفة و الواء است هفت نفر سمت راست و هفت نفر طرف چپ راه كمين كردند تا اينكه در موقع عبور پيغمبر شتر را رم داده و برانند تا بزمين افتاده و بقتل برسانند، شب كه تاريكى جهانرا فرا گرفته بود پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در ميان كاروان مسلمين تشريف داشته و در كمال اطمينان شترش را ميراند چون به عقبه نزديك شدند جبرئيل ندا در داد كه اى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فلان و فلان در كمين نشسته و مهياى قتل تو هستند، پيغمبر اكرم به عقب سر توجه فرموده پرسيد كيست همراه و پشت سر من حذيفه يمانى گفت اى رسول خدا من هستم فرمود صداى جبرئيل را شنيدى؟ عرض كرد بلى فرمود اين راز را پنهان دار پيغمبر بعقبه رسيد و يك يك آن اشخاص را بنام صدا كرد چون صداى پيغمبر را شنيدند از كمينگاه خارج شده و بميان لشكر رفته و خود را پنهان كردند ولى بارهاى خود را بسته و مركب سوارى خود را رها كرده بودند مردم به پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ملحق شده و پيغمبر براحله آن اشخاص عبور كرده و آنها را شناخت همينكه بمنزل بعدى فرود آمدند پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود چطور است حال كسانيكه در خانه كعبه با هم هم قسم شده و پيمان بستند كه اگر محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بميرد و يا كشته شود نگذارند امر ولايت و خلافت در اهلبيت من باشد اشخاص مزبور خدمت پيغمبر آمده قسم خوردند كه ما چنين قصدى نداشته و اراده كشتن ترا هم نكرديم اين آيه نازلشد يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ ما قالُوا يعنى قسم بخدا خوردند كه نگذارند خلافت در اهلبيت رسولخدا بماند.
قُلْ يَأَهْلَ الْكِتَابِ لَسْتُمْ عَلىَ شىَْءٍ حَتىَ تُقِيمُواْ التَّوْرَئةَ وَ الْانجِيلَ وَ مَا أُنزِلَ إِلَيْكُم مِّن رَّبِّكُمْ وَ لَيزَِيدَنَّ كَثِيرًا مِّنهُْم مَّا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ طُغْيَانًا وَ كُفْرًا فَلَا تَأْسَ عَلىَ الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ(68)
در بصائر الدرجات در ذيل آيه قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود ما انزل ولايت امير المؤمنين عليه السّلام استكه در تورية و انجيل بر يهود و نصارى نازل نموده.
و اينحديث را سعد بن عبد اللّه و عياشى نيز روايت كردند و در سند سعد بن عبد اللّه اين زيادتى نيز ميباشد (و آن چه نازل كرده در تورات و انجيل ولايت امير المؤمنين عليه السّلام و ولايت ما ائمه است.)
وَ حَسِبُواْ أَلَّا تَكُونَ فِتْنَةٌ فَعَمُواْ وَ صَمُّواْ ثُمَّ تَابَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ ثُمَّ عَمُواْ وَ صَمُّواْ كَثِيرٌ مِّنهُْمْ وَ اللَّهُ بَصِيرُ بِمَا يَعْمَلُونَ(71)
در كافى روايت كرده در آيه وَ حَسِبُوا أَلَّا تَكُونَ فِتْنَةٌ از حضرت صادق عليه السّلام فرمود زمانى كه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم حياة داشت و در ميان مردم بود گمان كردند كه آزمايش نميشوند ولى كور و كر شدند وقتى كه آن حضرت رحلت فرمود از ميان آنها و همينكه امير المؤمنين عليه السّلام قيام فرمود و زمام امور را بدست مبارك گرفت خداوند توبه آنها را قبول نمود پس از آن باز كر و كور شدند و تا ساعت قيامت در وادى گمراهى سير نموده و سرگردان ميروند.
و اين روايت را عياشى نيز ذكر نموده است. و فرمود حضرت صادق عليه السّلام معناى آيه آنستكه آنمردم گمان كردند آنها را بولايت امير المؤمنين عليه السّلام آزمايش نميكنند و در زمان پيغمبر اكرم هم كور شدند و نتوانستند مقام على را مشاهده كنند و هم كر شدند كه بسخنان پيغمبر گوش ندادند و بعد از پيغمبر و قيام امير المؤمنين بر آن كورى و كرى تا اينساعت و تا ظهور حضرت حجة عليه السّلام باقى بمانند.